نماز شبی که نماز صبح فردایش را خواب بمانی؛ استندآپ کمدی برای ملائک است..
من واقعا نمیتونم تحمل کنم و اذیت میشم..بنابرین ترجیح میدم با کسی در مورد حالم صحبت نکنم..یعنی در واقع باید بگم هرچی تا الان صحبت کردم بسّه. این موضوعو با بحث عوالم سه گانه انسان که استاد تازه گفته؛تونستم الان توضیح علمی!!!(اعتماد نکنیدا یوقت : دی)بدم وگرنه قبلا فقط میدونستم خوشم نمیاد حرف دلمو زیاد به دوست و رفیق و اشنا بگم..
البته الان معمولا وقتی با کسی درد و دل میکنید بعد از ورود حرفها از گوشش؛نمیزاره وارد عالم ذهنش بشه و از گوش دیگر خارجشون میکنه:)
دوست ندارم اگر مشکلی تو زندگیم هست یا دردو دلی دارم و حالم خوب نیست با کسی_غیر از مادرم_درمیونش بزارم.ترجیح میدم مسئله رو توی مرزهای خودم حل کنم و از محوطم اونورتر نره..چون وقتی در موردش با کسی صحبت میکنم و اون میشنوه حرفام و درددلام از طریق جسمش_گوشش_وارد عالم ذهنش میشه و وقتی از هم جدا شدیم به غیر از خودم یه نفر دیگه هم همون مشکلو_بصورت تئوری_توی ذهنش داره در واقع گستره قرار گیری من از درون مرزهام خارج میشه و وسعت پیدا میکنه..و از اونجایی که اون حرفایی که الان توی ذهن دوستم هستن از عالم ذهن من نشئت میگیره؛ عالم ذهن ما دوتا بهم متصل میشه و افکار بهم گیر میکنن و کش میان و ممکنه به جایی گیر کرده و نخ کش بشن..میبینین چه اوضاعی درست شد؟
میدونی؟ این که تو آتیشم بسوزم مسئله ای نیست فاجعه اونجاست که من اونقدر بد باشم که "تو"ی کریم؛ راضی شدی من برم اون تو..اونجاست که کاری نکردم عاشقم بمونی..کاری نکردم لایق این بشم که برام سنگ تموم بزاری..
قَسَمت میدم نزار اینطوری بشه
به خودت قسم
میگه عمه ی من خیلی معتقده ولی اصلا مذهبی نیست.
میشه یه نفر در راه رضای خدا این جمله رو برای من توضیح بده
جدی
- نویسنده : آسـِ مون
-
تاریخ : دوشنبه ۲۶ آذر ۹۷
-
ساعت : ۱۳:۱۴
-
- نویسنده : آسـِ مون
-
تاریخ : يكشنبه ۲۵ آذر ۹۷
-
ساعت : ۱۶:۴۵
-