روی لـــانه ی بنفش🌳

تا جنون فاصله خیلیــــ ست ؛ از اینجا که منم!

10» یک سوزن به خود + بسته پیشنهادی

یک عده هم فکر می کنن چون حجاب رو رعایت کردن و با نامحرم گرم نگرفتن و نماز روزه ‌شون به راست؛ دیگه خدا باید اسمشونو توی لیست مقیمان آینده عرش عظیمش بنویسه.

واسه انجام واجبات و ترک محرماتت که دیگه سر خدا منت نذار مومن!

 

 

 

 

بسته پیشنهادی:

اگر میخواید مملو از عشق بشید، برنامه معلی رو از دست ندید. یک قسمت ببینید تا منظورم رو متوجه بشید:)

آهنگ حسین درون علی اکبر قلیچ رو بشنوید.

شعر بلند مرتبه پیکر،بلند بالا سر سید حمیدرضا برقعی رو بخونید و لذت ببرید.

التماس دعا

 

6» بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

وای بر من اگر به دیگران مهربان تر از خانواده ی خودم باشم؛ برای اصلاح رابطه هام با بقیه؛ بیشتر از خانواده خودم وقت بذارم.

وای بر من اگه دوستم رو بیشتر از مادرم تحویل بگیرم

اگه اخلاق خوب و متعالیم برای بیرون باشه و ناهنجاری هام برای توی خونه.

وای بر من اگه چراغی که به خونه رواست رو به مسجد حلال کنم...

 

 

5» قصه ای برای این روزها

 

 

روزی روزگاری خداوند موجودی خلق کرد؛ عاقل و مختار.

و این دو خصلت باعث شد این موجود شریف؛ ویژگی ای پیدا کند که هیچ موجودی قبل و بعد آن زمان؛ بدان نرسد : او میتوانست بی نهایت خوب یا بی نهایت بد باشد..

می توانست تا انتهای جاده نیکی تا عند رب برود

میتوانست تا قعر چاه شر؛ تا اسفل السافلین برسد؛ با خواست و تدبیر خود!

و این گونه شد که دو گروه پدید آمدند.

حق و باطل

خیر و شر

نیکی و بدی

و نزاعی میان این دو در گرفت؛ از همان روز آفرینش تا به حال.

نزاعی پایان نیافتنی و برای همه ی نسل ها و زمان ها.

و حالا وقت انتخاب بود برای آدمیان.

کدام راه؟

راست یا چپ؟

خیر یا شر؟

حق یا باطل؟

گویی میانه ای برای این دو وجود نداشت.

اگر خود را میان این دو و بی طرف میدانستی؛ به احتمال قریب به یقین دروغ میبافتی

و در اعماق دل؛ به یکی از این دو رضا بودی.

و اینگونه شد که نوع بشر حیران و سرگردان در بیابان زیستن؛

در به در

منزل به منزل

خاک به خاک

شروع کرد به گشتن و  گشتن

به دنبال آن چه که عقلش به حق بودن آن؛ گواهی دهد.

و این داستان ادامه دارد...

 

در آستانه ی ماه محرم؛ چه خوب است که بگوییم و بشنویم داستان تقابل تمام حق را در مقابل تمام باطل. داستان بی طرفان منافق.عابدان مقدس نمایی که حق را دانستند و ترسیدند.

بشنویم و کمی سر در جَیب مراقبت فرو بریم و بیندیشیم که در مختصات این نزاع عالم گیر و لا زمان و لا مکان، ما؛ کجا واقع شده ایم؟

بیندیشیم.

نکند که دروغ باشد و لقلقه ی زبان؛ اینکه می گوییم: ای کاش ما آن زمان بودیم و تو را یاری می کردیم ای خون خدا...

نکند بویی از مقدس مابان بزدل در قلبمان باشد.

بیندیشیم.

چه بسا!

نماز شبی که نماز صبح فردایش را خواب بمانی؛ استندآپ کمدی برای ملائک است..

ز نیرو بود مرد را راستی

هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش

و هم در قبال مضمون تعهّد دارد.

کسی که قریحه‌ی هنری دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند.

این یک تعهّد است.

هنرمند تنبل و بی‌تلاش،

هنرمندی که برای تعالی کار هنریِ خودش

و ایجاد خلاقیت تلاش نمی‌کند،

در حقیقت به مسئولیتِ هنری خودش

در قبال قالب عمل نکرده است.

هنرمند باید دائم تلاش کند.

البته ممکن است انسان یک‌وقت به جایی برسد که بیش از آن نمی‌تواند تلاش کند- بحثی نیست-

اما تا آنجایی که می‌تواند،

باید برای اعتلای قالب هنری تلاش کند.

این تعهّد در قبال قالب، بدون یک احساس شور و عشق و مسئولیت- البته این شور و عشق هم مسئولیت است؛

آن هم یک دست قوی است که انسان را وادار به کاری می‌کند و نمی‌گذارد

که احساس تنبلی و تن‌آسایی، او را از کار بازبدارد - به دست نمی‌آید.

 

در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر ۱۳۸۰/۰۵/۰۱

 

 

 

فلفل،سبیل آتشی،تَرکه و دیگران

بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم*

 

فرض میکنیم رفتار ماست که واکنش_منطقی_ دیگران را می سازد؛

پس اگر رفتار من علت باشد،

واکنشی که دریافت میکنم معلول است..

حال آیا اگر سربه هوایانه رفتاری داشتیم و واکنشی که دریافت کردیم سربه هوایی ما را به رخمان کشید و از رفتار خودمان که موجب چنین واکنشی شده خشمیگن شدیم؛باید خشممان را مثل اسپری فلفل به صورت فرد واکنش دهنده بپاشیم؟

حالا که به وقتش در دهان خودمان فلفل نریختیم، بهتر نیست حداقل اینجا سر اسپری فلفل را به سمت خود بچرخانیم؟

 

*: حواسم پرت بود و دوبار الرحمن را نوشتم... و دیگر دلم نیامد پاکش کنم..تا بینهایت هم می شود الرحمن گذاشت...بسم الله الرحمنِ الرحمنِ الرحمنِ الرحمنِ الرحمـ...

 

#یک_سوزن_به_خود

هــو اللّطــــیف

سلام
آسمون اینجا رنگین کمون هم داره!
مثل آفتاب و
ابر
و رعد!
نویسندگان
Designed By Erfan Edited By Naghl Powered By Bayan