روی لـــانه ی بنفش🌳

تا جنون فاصله خیلیــــ ست ؛ از اینجا که منم!

جهان مرتب ناشدنی من

فکر نمی کردم یه روز اینقدر مرتب و تمیز ومنظم کردن خونه و مخصوصا اتاق و میزکارم برام سخت بشه

اینقدر برام سنگین باشه که احساس کنم میخوام جهان رو مرتب کنم

این علامت بدیه.نه؟

 

محتاج دعای نورانی شمام! برای پدرجانم

پدرم مدتیه درگیر مشکلی در کمرشون هستن که هر چی دکتر و آزمایش میرن و انجام میدن تشخیص و درمان موثری اتفاق نمی افته

پدرم دیگه خسته شدن از درد و اذیتش و مختل شدن فعالیت های روزمره شون

لطفا این شب ها برای پدر منم دعا کنید دوستان🙏🙏🙏

 

اینم از این

نشستم با اعتماد به نفس کامل کتاب نقاشی برای نقاشی شهید آوینی رو خوندم به این نیت که بعدش بیام دربارش بنویسم و معرفیش کنم اما دریغ از یک پاراگراف که ازش فهمیدم باشم.

همش 60 صفحه اونم قطع کوچیکه اما فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه

تا صفحه 39 خوندم.41 دقیقه طول کشید و خسته شدم از ادامه دادن...حالا تمامش می کنم

اما فکر نکنم دیگه بخوام معرفیش کنم. چون نمیدونم چی رو باید معرفی کنم:|

گر نگهدار من آنست که من می دانم!

گر نگهدار من آنست که من می دانم

چشم را در بغل روغن داغ نگه میدارد!

دیشب داشتم کتلت سرخ می کردم. یه کبابو گذاشتم توی بشقاب و چون سریع کفگیرو برش گردوندم چند قطره روغن داغ ازش پرت شد سمت چشمام و اصابتش با گوشه چشممو حس کردم کاملا.

خیلی ترسیدم. رفتم صورتمو شستم با اب و صابون و اب یخ و بعدش حسابی وارسی کردم که ببینم کجا داره می سوزه و چه بلایی سرم اومده. ولی هر چی میگشتم هیچی پیدا نمی کردم...خدا رحم کرد بهم و بلا رو دفع کرد

یه روغنی پاشید ولی به خیر گذشت.

میتونست بدتر از اینا باشه خدای نکرده..کلی گریه کردم از ترس و شکر توامان.

چند روز پیش وقتی دود برخاسته از انفجار ها رو از پنجره خونه دیدم به این فکر می کردم که شاید واقعا خونه ما هم زده بشه و من برم اون بالا بالاها. جلوش رو هم نمیشه گرفت..

حالا دیشب داشتم به این فکر می کردم..که شاید هم هیچوقت صدمه و اسیبی از این جنگ به جسم من نخوره

اما خیلی ساده خودم با بی حواسی توی خونه خودم ممکنه به خودم صدمات جبران ناپذیر بزنم.

باید حواسمو جمع تر کنم.باید دقت کنم.

اخرین باری که بی حواس و روی حالت اتوماتیک زندگی کردم منجر شد به پاک کردن کل عکسای 6 ماه اول زندگیمون.

باید حواس جمع باشم چون ممکنه خیلی ضررهای بزرگ تر از این دامنمو بگیره.

خب بی خیال. چه خبرا شما چطورین؟

زندگی عادی پر قدرت در جریانه دیگه؟

با وجود اخبار و استرس ها و همه چیز. ولی در جریانه.

ما آدمهای قوی ای هستیم که میتونیم توی بحرانی ترین شرایط روی بُعد عادی زندگی تمرکز کنیم.حتی بیشتر از حالت عادی.

البته ما از بی خیالی هم متنفریم مگه نه؟

ما نه بی خیالیم

نه بی تفاوتیم

نه بی طرف

هم میدونیم کجای تاریخیم

هم میدونم مقابل کی ایستادیم

هم میدونیم کی هستیم و صاحبمون کیه

بله میدونیم و خون دل می خوریم و تلاش می کنیم به اندازه ای که از دستامون بر میاد

ولی زندگی عادی هم جریان داره و روالش متوقف نمیشه

بوی غذا توی خونه میپیچه

سفره پهن میشه

وضعیت سفید شروع میشه

و حال خونه خوبه

دلم میخواست بچه میداشتم توی این روزا

که همه هدفم این باشه که حالشو خوب نگه دارم

که قوی بارش بیارم

نه نترسه

اون وقت خودمم حالم خوب تر می شد

قوی تر می شدم

و اصلا و ابدا، نمی ترسیدم.

 

شما هم از امید بگید و خوشحالم کنید:)

هــو اللّطــــیف

سلام
آسمون اینجا رنگین کمون هم داره!
مثل آفتاب و
ابر
و رعد!
نویسندگان
Designed By Erfan Edited By Naghl Powered By Bayan