روی لـــانه ی بنفش🌳

تا جنون فاصله خیلیــــ ست ؛ از اینجا که منم!

معجزه ای به نام پذیرش

 

اون روزی که عظم البلا شده بودم و اون پست رو گذاشتم همش داشتم فکر میکردم خدایا من قبلا چطوری اونقدر خجسته بودم؟

شرایط از حالا آسون تر نبود هیچ؛ تازه سختی هام بیشتر هم بود،مدام در تردد بودن بین دو شهر..تنهایی..دوری

سختی های مستقل زندگی کردن اونم توی خوابگاه!

ولی حالم از الان بهتر بود.

چرا؟چطوری؟مگه میشه؟مگه داریم؟

همینطوری فکر کردم و فکر کردم تا اینکه شب پای تلویزیون یهو یه جرقه خورد تو سرم.

 

در قالب یه خاطره یادم اومد به این ایه که : لقد خلقنا الانسان فی کبد!

چی؟

ما انسان رو در سختی آفریدیم!؟؟؟

خدای من، یادم رفته بود!

 این مدت چه قدر با سختیا کشتی گرفتم و با تمام وجود میخواستم حذفشون کنم.اما دریغ!

یکی تموم شد و بعدی فرداش اومد به استقبالم.و من متحیر بودم که چرا؟

ولی یادم نبود که قرار نیست تموم بشن.که الدنیا دارُُ بالبلاءِ محفوفه

دنیا با بلا پیچیده شده!عجینه و جدایی ناپذیر.

و من تموم انرژیم رو صرف مقاومت کردن مقابل سختیا کردم که وارد زندگیم نشن! چه حماقتی!

دقیقا به فرسایندگی موقعی که دو تا قطب موافق اهن ربا رو میخوای به هم بچسبونی و نمیتونی.

الان نمیگم یک هو متحول شدم و همین جرقه باعث شده حالم از این رو به اون رو بشه.نمیگم چون اغراقه و دروغ و جوگیری.

فلسفه رنج ها رو فراموش کردم.اینکه باهام چیکار میکنن و چطوری رشدم میدن و وقتی یکیشونو پشت سر میذارم چی بهم اضافه شده رو یادم نمیاد یا حدقل واضح نیست برام.

ولی فعلا مهم نیست.

فقط همین برام کافیه که فهمیدم سختی و رنج؛ باید باشه.درواقع امتحانی که میگن همینه!

یعنی یه طورایی سختی ها میان و عیار ما توی واکنش و تصمیمون در مقابل اون سختیه که سنجیده میشه.

خب طبیعیه که اگر وحشت نکنیم، دور خودمون نچرخیم و جیغ نزنیم و معقول و با ارامش به سختی نگاه کنیم و به جای فکر کردن به چرا زندگی سخته؟ چرا من و غیره و ذلک؛ به اینکه الان چیکار کنم بهتره فکر کنیم،سطحمون بالاتره و بنده ی خفن تری هستیم.

زندگی با رنج عجینه.چراش رو فعلا نمیدونم و نمیخوام بدونم.یا میدونم و  نمیخوام بهش فکر کنم. همین که پذیرش لقد خلقنا الانسان فی کبد رو بدست بیارم و وا بدم و کشتی گرفتن رو تمام کنم برام کافیه.

چه مفاهیم بدیهی و فراموش شدنی ای...ای انسان فراموشکار طفلک..

 

 

+ این پست کامنتی بود برای این پست خانم آرامش  ولی منتقل شد به اینجا:)

آرا مش
۰۳ شهریور ۰۰ , ۱۵:۱۶

چقدر عالی گفتی قشنگ کامل کننده حرف دل من بود

واقعا دیگه همین الان وقتشه کشتی گرفتن هامون رو رها کنیم

ممنونم ازت🌹🌿

پاسخ :

باعث افتخاره::)
منم ممنونم^🌺

یاس ارغوانی
۰۳ شهریور ۰۰ , ۱۶:۲۷

:)) باید بیشتر روش فکر کنم

پاسخ :

خودمم همینطور:)
یاسمن گلی:)
۰۵ شهریور ۰۰ , ۱۶:۰۴

کلا زندگی کردن سختو مسخره اس... اینو تو این روز های اخیر پی بردم... :(

پاسخ :

اب پاکی رو ریختی رو دستمون:دی

سخته ولی مسخره نه

راستش غیر از اینکه سخت بودن ذاتی زندگی رو یادم رفته بود
این رو هم یادم رفته بود که از صفات خدا حکیم بودنه!!
یعنی سختیای طبیعی زندگی بی حکمت نیست و یه امتیازی توشه
ولی حساب اون گره هایی که خودمون به کارمون میزنیم و اون سختیایی که خودمون ایجاد میکنیم جداس:)

دیروز یه صوت گوش کردم با عنوان چرا رنج می بریم..
کلا میخوام این مبحث رنج رو بیشتر بشناسم..
اگر حوصلشو داشتی حتما تو هم گوشش کن..99 درصد پشیمون نمیشی انشالله:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هــو اللّطــــیف

سلام
آسمون اینجا رنگین کمون هم داره!
مثل آفتاب و
ابر
و رعد!
نویسندگان
Designed By Erfan Edited By Naghl Powered By Bayan