بشکنیدش دیگر!
یخ بیان را می گویم!
همگی شما را دعوت می کنم به شرکت در چالش شکستن یخ بیان
خودم را هم دعوت می کنم.
البته احتمالا از یک مهر یا هر روزی که آزاد شده باشم شروع میکنم.نه از همین امروز.انشاالله آخرِ شهریور دفاع پایان نامه کارشناسی ام است و به دعا هایتان محتاجم.پایان نامه ام با کمک خدا خیلی بهتر از چیزی شد که تصورش را میکردم.بعدا بیشتر درباره اش میگویم.خوشتان خواهد آمد.
راستی پاییز نزدیک است و من مثل روزهای 7 سالگی ام وقتی که انتظار کلاس اول دبستان را می کشیدم هیجان زده ام.
به شدت هیجان زده و بی قرار و منتظر پاییزم.همیشه در شهریور همین حال را داشته ام.
آه.پاییز رمزآلود من..
احساس می کنم برعکس درختان،جوانه های درخت روح من در پاییز می شکفند.
البته فقط من نیستم.مطمئنم که ادم ها در این زمینه دو دسته اند: دسته ای که پاییز را شروع دلگیری ها و تاریکی ها میدانند و دسته ای که برایش هیجان زده و مشتاقند.
بیش از این نمیتوانم بنویسم.
برایتان آرزوی سلامتی دارم.
انشااله با خبر های خوب بر میگردم:)
- تاریخ : پنجشنبه ۱۸ شهریور ۰۰
- ساعت : ۱۹:۳۴
- |
- نظرات [ ۵ ]