روی لـــانه ی بنفش🌳

تا جنون فاصله خیلیــــ ست ؛ از اینجا که منم!

30. دوستی منهای خاله خرسه

حدودا دو سال پیش یه بار مامانم آنفلانزای سختی گرفته بود و شب حالش خیلی بد بود.

صبحش بیدار شدم دیدم مامانم خوابه گفتم بیام کار خوب کنم تا مامانم خوابه براش یه سوپ گرم و نرم بپزم. خلاصه سرچ کردم ببینم سوپ برای مریض چیا توش باشه خوبه.

مواد لازم رو نوشتم و شروع کردم به پیدا کردنشون از یخچال و فریزر.

گشتنم خیلی طول کشید و اینقدر محوش بودم که متوجه نشدم چقدر خش خش و سر و صدا راه

انداختم و در یخچال هم از بس باز مونده داره بوق بوق می کنه..

سرتونو درد نیارم مامانم که بعد از یه شب سخت به زوور خوابش برده بود با سر و صداهام با حال بد از

خواب پرید _ اگه یه بار مریض شده باشی خوب میدونی که خواب برای مریض از هر مسکّنی بهتر و

حیاتی تره_با ناراحتی و گریه گفت تو صلاحیت مراقبت از مریض نداری.. بهترین درمان واسه مریض

استراحتشه که تو پروندیش..😓😪 حالا حرف هاش دقیق یادم نمیاد ولی حدودا چنین چیزایی گفت.

 و بعدشم به خاطر اینکه دوستیم دوستی خاله خرسه بوده باهام یجورایی قهر کرد..

(اون موقع خیلی گریه کردم که چرا اینقدر نابلدم و مامانم رو در حالی که مریض بود اذیتش کردم.. ولی

الان که یادش افتادم خیلی به گیجی و سوتی ای که دادم خندیدم..

متاسفانه یا خوشبختانه زمان غلظت اشتباهات گذشته رو کم میکنه:) )

امروز وقتی مامانم بعد از گذروندن یه شب نسبتا سخت که با آلرژی درگیر بود و من کمک دستش بودم ازم تشکر کرد...یاد این ماجرای دو سال پیش افتادم و امیدوار شدم به رشد خودم:)

خدایا شکرت

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هــو اللّطــــیف

سلام
آسمون اینجا رنگین کمون هم داره!
مثل آفتاب و
ابر
و رعد!
نویسندگان
Designed By Erfan Edited By Naghl Powered By Bayan