روی لـــانه ی بنفش🌳

تا جنون فاصله خیلیــــ ست ؛ از اینجا که منم!

4 نم | از آب و خاک و مهر تو سرشته شد گِلَم+خاطره:)

سلام!

ممنون می شم این خاطره رو بخونید و بعدش نظرتون رو بهم بگید:

 

"سال اول یا دوم راهنمایی بودم.

زنگ تفریح یکی از دوستام رو دیدم که توی راهرو راه میره و زیر لب یه چیزی رو از روی دفتر می خونه.

پرسیدم و متوجه شدم عضو گروه سرود شده. _پس مدرسه ما هم گروه سرود داره؟

منم که عاشق سرود و کارهای جمعی! رفتم پیش معاون پرورشی و برای گروه سرود مدرسه، سرود "ای ایران ای مرز پر گهر" رو پیشنهاد دادم معاون هم استقبال کرد و گفت مدت هاست دوست داره این سرود رو کار کنه.

خلاصه قرار بر این شد که من متن سرود رو بیارم که توی مدرسه کپی بگیریم و بدیم به بچه های گروه.

من خیلی به هنر های آوایی علاقه داشتم..از اینکه صدام رو بندازم تو گلوم و از وطنم بخونم عمیقا لذت می بردم و تک تک سلول هام جون می گرفتن..خونم تصفیه می شد اصلا:دی

خیلی با این حرکت ها کیف می کردم و یه طورایی حس حماسی خفنی برام داشت.برام مهم و جدی بود.

البته گاهی هم زیاده روی می کردم..

اون روز توی خونه نشستم کلی فکر کردم که برای شروع سرود بهتره یه نفر یه جمله مقدمه طوری رو بگه و بعد موسیقی پخش بشه و شروع کنیم به خوندن سرود.

فکر کردم و فکر کردم و خودم تنهایی بدون کمک گرفتن از هیچ جا و هیچ کس؛ به یه جمله ی طلایی رسیدم.

فرداش متن رو اوردم و گفتم : خانم این هم متن.

برای شروع سرود هم یه جمله نوشتم که قبل از خوندن بگیم:

گروه سرود مدرسه فرزانگان شروع به دل لرزاندن می کند!

سکوت معنادار و نگاه بهت زده خانم اسکندری رو هیچوقت نمیتونم فراموش کنم😁 "

 

دوست دارم بهم بگید به نظر شما این بچه چی توی وجودش داشته که توی این سن کم شاید 11 یا 12 سالگی؛ همچین جمله ی فاخر و حماسی ای به ذهنش خطور کرده..

در واقع چی باعث شده اینقدر عمیق ماهیت حماسه گونه و برانگیزاننده ی پدیده ای به نام سرود رو درک کنه و  ارتباطش با لرزیدن دل رو بفهمه؟

هــو اللّطــــیف

سلام
آسمون اینجا رنگین کمون هم داره!
مثل آفتاب و
ابر
و رعد!
نویسندگان
Designed By Erfan Edited By Naghl Powered By Bayan