روی لـــانه ی بنفش🌳

تا جنون فاصله خیلیــــ ست ؛ از اینجا که منم!

13» و اما سفر ما !

تصمیم بر این شد سفر 1 روز و نیمی ما تبدیل شود به نصف روز. که دیگر نیاز به اقامت در منزل خاله نداشته باشیم. ظهر راه بیفتیم. عصر مراسم باشیم و شب برگردیم.

آخر خاله جان و شوهر خاله کرونا گرفته اند و با اینکه حالشان خوب است_ الحمدالله_ نمی شود مهمانشان شد. می شود؟

ظهر ناهار خوردیم. آماده شدیم. و فقط باید وسایل را بر میداشتیم و می رفتیم توی پارکینگ.

که اتفاق دیگری افتاد.برای من.این که چه اتفاقی بود تفاوتی ندارد؛ مهم این است که من را ملزم می کرد در خانه بمانم و چاره ی دیگری نداشتم. خانواده را راهی کردم وخودم ماندم !

آن همه فکر و خیال و هول زدگی و حالا تنها در خانه :دی از خودم خنده ام گرفته بود.

اتفاقاتی افتاد که هیچ کدام در اختیار من نبودند و باعث شد اصلا نتوانم بروم!

همان روز از حاج آقا پناهیان شنیدم که به نقل از امیراامومنین می گفت : عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم

یعنی خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیمها شناختم!

تلاقی به موقعی بود! این نشدن و نرفتن. چه بسا کمی و فقط کمی منظور امام علی ع را بفهمم!

الخیر فی ما وقع!

پسر آبی
۱۴ مرداد ۰۱ , ۱۵:۵۰

می ترسم منم نتونم برم به سفرم، هنوز وقتش نرسیده...

پاسخ :

طبق تجربه اخیرم🙃شما تا آخرین لحظه پیگیر باشید و کسب آمادگی کنید
اگر خیر باشه انشالله گره ها باز میشه
نباشه هم که مثل من لحظه آخر کنسل میشه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هــو اللّطــــیف

سلام
آسمون اینجا رنگین کمون هم داره!
مثل آفتاب و
ابر
و رعد!
نویسندگان
Designed By Erfan Edited By Naghl Powered By Bayan