خدایا قول بده توی بهشت یه کلبه ی خوفناک و چوبی وسط یه جنگلی که پر از انواع گونه های گیاهی و جانوریه بهم بدی.
هر وقت هم که دلم خواست باران شروع کنه به باریدن...
باشه؟ قربونت برم من:*
پ.ن۱: لطفا ازم ناامید نشید بزودی غافلگیرتون می کنم:)
پ.ن۳: من مثل ماهی ای هستم که سر از کویر در آورده!
بالانس روحی من با باران خیلی راحت و زیبا اتفاق می افته ولی جایی هستم که ابرها باهاش حسابی قهرن..:)
پ.ن۲: وسط متن محاوره ای؛ به جای بارون نوشتم باران
یاد یکی از شاگردام افتادم..قرار بوده یه متن بنویسن
به جای فرغون نوشته بود فرغان:دی
- تاریخ : دوشنبه ۱۴ آذر ۰۱
- ساعت : ۱۸:۰۸
- |
- نظرات [ ۲ ]