یه آفتی که زندگی مدرن به ما خانم ها زده ، منطقی شدن زیادیمونه..
خیلی رفتیم تو وادی منطق و احساساتمون روز به روز کمرنگ تر میشن..
خود من دلیل اینکه نوشتن برام سخت شده رو دور شدن احساساتم میدونم
چون ماده خام نوشتن فکر و احساسه..از نظرم
وقتی نوشته های چند سال قبلم و دوران نوجوونیم رو میخونم
و با نوشته های این روزا مقایسه می کنم عمق فاجعه رو متوجه می شم.
به مرور نوشته هام بی رنگ بی بو و بی حس شدن..
اینقدر جلوی احساساتم رو توی این سالها گرفتم و کنترلشون کردم و روشون سرپوش گذاشتم و با عقلم تصمیم گرفتم که مبادا آسیب ببینم و تصمیم اشتباهی بگیرم..مبادا احساسم رو اشتباه خرج کنم..
کلا فراموشش کردم
چطوری باید دوباره با احساساتم آشتی کنم؟؟؟
- تاریخ : يكشنبه ۲۹ مرداد ۰۲
- ساعت : ۲۳:۰۰
- |
- نظرات [ ۰ ]