والا چی بگم؟
خودمم نمیدونم چی شد و کجا رفتم. دارم دنبال خودم می گردم به رسم هر رمضان.
توی کتاب هام...توی نقاشی هام، توی هاردم و عکس های مدرسه و دانشگاه و امشب نوبت رسید به نوشته های وبلاگم.
چقدر بعد از خوندنشون پکر شدم!
اقا من چقدر خوووووب مینوشتم! واقعا باحال می نوشتم با چاشنی شوخی و پر از حس و عطر و رنگ! چی شد که قدر خودمو ندونستم و ننوشتم؟ چی شد که توی موج سوشال مدیایی که داره همه چیزو با خودش میبره غرق شدم؟؟؟
و ناگهان دلم خواست که برگردم اینجا...
به این محیط محترم و آرام که آدم های محترم توش مینویسند
از لج سوشال مدیا با محتواهای ثانیه ای و اسکرول های بی امان هم که شده از فضای وبلاگ نمیرم
اگه یه روز بیانی در کار نبود باز کوچ می کنم یه جای دیگه. اصلا سایت میزنم ولی این فضا رو بغل می کنم..
و از طرفی
الان و این ساعت اومدم بنویسم
چون داشتم دنبال خودم می گشتم و بیشتر از هر جا خودم رو توی نوشته های اینجا پیدا کردم!
اومدم اینجا در جوار خودم باشم و از لا به لای کلماتم
دوباره خودم رو بشناسم.
و گاهی چشمم روشن به کلمات شما درباره کلماتم بشه..
- تاریخ : سه شنبه ۲۱ اسفند ۰۳
- ساعت : ۰۳:۴۶
- |
- نظرات [ ۴ ]